یه شب خانم خونه به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه! صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه. شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمیترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنن!
یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده . صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه. خانم خونه بر میداره به ۲۰ تا از صمیمیترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه. ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونه اونا مونده!! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونه اونا پیش اوناست!!
نتیجهء اخلاقی: مردها همیشه دوستهای بهتری هستند!
شب رفت ماه رفت ستاره رفت
اما سحر نرسید
تاریکی موندگار شد روز دگر نرسید
سالها ماهها ثانیهها
بی تو گذشت و من
منتظر تو بودم و از تو خبر نرسید
مسافر شهر قصه میگفت
یه روز میای دوباره
قصهی ما تموم شد
عمر سفر نرسید
گل کو باغ کو بهار کجاس
اینجا همش کویره
دستای باغبون کجاس
غنچه داره میمیره
رود امید و آرزو
رفت و رسید به مرداب
چشمهی شادی خشکید
دریای عشق شد سراب
شبای بی ستاره
هر شب و هر شب دوباره
موندنت دروغه
خورشید چه بی فروغه
گفتی زندگی مثل یک بازی شطرنج است .
حالا هم اینقدر جدی و مصمم بازی مکن.
من خیلی ساده تر از اینها مات میشوم ...
گاهی شعاع دایره آن قدر بزرگ میشود که
گمان میکنیم که درمسیری مستقیم به جلو میرویم .
غافل از اینکه به نقطه اول خواهیم رسید
خیلی دیر ...
و مدام گله میکنیم از دور خود پیچیدن
و نمیدانیم که این پیچش پلکان های مارپیچی است
که مارا به بالا میبرد....