به نام خدا خیلی خوش گذشت . در تعطیلات نوروزی که بسیار سال نو می باشد ما همش به مسافرت رفتیم که در حقیقتاً نمی دانید چقدر باحال بود .
نخصوصاً در عید نوروز ِسیزده به در ، که خیلی خوب بود و انقدر خوش گذشت که عمو بابک ذوق مرگ شد . چون برایش تولد گرفتیم و شعر خوندیم البته شعر خارجی که خیلی هم باکلاس است . من هم داد می زدم و می خوندم : همه شمع ها تو یو ... که به فارسی یعنی تولدت خیلی مبارک .
ما به باغ دوست پدرم رفتیم که خیلی سرسبز بود و حدوداً خیلی سگ داشت که نگهبان بود و متاسفانه به آنها نگفته بودند که ما دزد نیستیم و نزدیک بود که من جر بروم که خدا رحم کرد و سگ درنده به من نرسید و برادرم جر رفت که چه بهتر .
در باغ عمو سروش استرخ هم دارد که خیلی خنک بود و در آن هندونه انداخته بودیم . پدرم که خیلی آب را دوست داشت ، همش با دوستانش آب خوردند و هندونه های توی استرخ را به بالا و پایین پرت می کردند که هندونه ها ترکیدند و نجبور شدند که پسر کامبیز را پرت کنند که الحمدالله رب العالمین پسر کامبیز نترکید و فقط دستش شکست .
ما نهار خیلی خوش مزه بود و گوجه کباب خوردیم که اشکان کبابی آنها را درست کرد و پدرم که خیلی متخصص است گفت که بهتر بود که گوجه ها را در آولیمو و پیاز می خوابوندی که لذیذ است .
سگ های عمو سروش که بوی کباب را شنیده بودند ، بنده خداها خیلی پارس کردند ، اما خاک بر سرها نمی دانستند که گوجه کباب ما بی استخوان است و چیزی به آنها نرسید .
ما وسطی بازی کردیم که البته پسر خاله ام و پسر داییم سر وسط ایستادن دعوا کردن و کتک کاری شدند اما کامبیز هم رفت پیش آنها که سه نفر بشوند و یکی وسط بایستد .
در راه برگشتنی خیلی ترافیک ناراحتی بود و خیلی شلوغ می باشد و پدرم نجبور شدیم که از سمت دیگر اتوبان رانندگی کند و ما خیلی زود رسیدیم و فقط گردن پدرم شکست که دو ساعت دنده عقبی رفت .
این بود انشای من ...
حسابدار: کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.
این آلبوم به صورت اصل در فروشگاهها موجود می باشد .
لطفا با خرید آن از خواننده همایت کنید .