هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

کنکور نامه

آخر تیپ و انتهای کلاس

موی سر- طبق مُد- مدل آناناس

 

اِند باحال و آخر اندام

هیکلم عین ژان کلود ون‌دام

 

در محل، توی کوچه و بازار

تابلوتر از این بابا... گلزار

 

جیب سنگین و مایه تیله فطیر

پایه‌ی عشق و حال‌های خطیر

 

اسنوکرباز اولین رده، من

صد و شش خال و 5 و 6 زده، من

 

بچه معروف بودم و عمراً

«شون‌پن» هم نمی‌رسید به من

 

الغرض عشق و حال سنگین بود

روزگارم قشنگ و رنگین بود

 

درس، اول بَدَک نمی‌خواندم

آخرا، کم کَمَک نمی‌خواندم

 

یلّلی تلّلی و الواطی

یک‌کمی درس هم باهاش قاطی

 

در همین وضع و حالت ناجور

آمد از راه حضرت کنکور

 

گیربازار شد یهو هر ور

هم پدر گیر داد هم مادر

 

اولش گیر ساده و کم‌کم

گیر 6‌پیچ و مهره‌ی محکم

 

گیر پیچیده شد، هوا پس شد

همه‌جور عشق و حال مرخص شد

 

ظهر یک جمعه بعد صرف ناهار

کله‌ام را زدند نمره 4

 

پدرم بعد انقلابی کرد

یک نسق‌گیری حسابی کرد

 

بی‌خودی حرص خورد و غُرغُر کرد

مُشت زد باند ضبط را قُر کرد

 

داد زد پشتْ بندِ آن غُرغُر

باحرارت‌تر از «الیگیتور»

 

با لگد زد به جای CD‌هام

پخش شد CD و DVD‌هام

 

بعد هم فحش داد و شد جوشی

مانیتور را شکست با گوشی

 

من که با شیر جنگ می‌کردم

پیش خشم پدر کم آوردم

 

مثل موش از پلنگ ترسیدم

مثل بیدِ حیاط لرزیدم

 

مادرم آب و قرص قلب آورد

آتش توپخانه را کم کرد

 

پدر از حال رفت و هوش آمد

سانسِ سرویسِ هر دو گوش آمد

 

5 ساعت مرا نصیحت کرد

بعد هم رفت و با خودش آورد

 

ده سری رنگ‌رنگ و جوراجور

جزوه و تست ویژه‌ی کنکور

 

بعد قانون تازه را فرمود

متن قانون تازه‌اش این بود

 

چَت که اصلاً، موبایل هم هرگز

تلفن قطع، وضعیت قرمز

 

فیلم موسیقی و دَدَر ممنوع

دوست، از دختر و پسر ممنوع

 

بعد نطق و خطابه‌ی پدرم

خاک کنکور و درس شد به سرم

 

از بَر و بَچس دور ماندم، بد!

روز و شب نیز درس خواندم، بد!

 

زندگی شد حرام بر بنده

بنده‌ی بی‌نصیب شرمنده

 

دوستان  بعد اندکی  رفتند

همگی جز همان یکی رفتند

 

مرغ عشقی که داشتم بر کف

رفت و ماندم ز رفتنش در کف

 

ارتباطات ویژه‌مان شد سرد

آخر او هم پرید و شوهر کرد

 

دیگ پرجوش عشقمان سر رفت

از همان راه آمده در رفت

 

مور در کوزه‌ی عسل افتاد

بین کنکور و بنده کَل افتاد

 

بعد از آن رنج و سختی بسیار

بشنو تا چه شد در آخرِ کار

 

غرق در ناز و نعمتم حالا!

پنج ماه است «خدمتم» حالا!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد