هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

مثل به دنیا آوردن بچه و بعد طلاق گرفتن

باید اعتراف کنم که دوست ندارم «آدم برفی» درست کنم. چون طاقت ندارم چند روز بعد آب شدنش رو ببینم...

شوخی بود یا جدی

شنبه صبح زود از خواب بیدار شدم، آروم لباس پوشیدم و طوری که زنم از خواب بیدار نشه، جعبه ناهارم رو برداشتم، سگم رو صدا کردم و آروم رفتم توی گاراژ خونه، قایق‌ام رو بستم به پشت ماشینم و از خونه به قصد ماهیگیری رفتم بیرون در همین حین متوجه شدم که بیرون باد شدیدی میاد، بارونیه و رادیو رو هم که روشن کردم متوجه شدم تمام روز وضعیت هوا به همون بدی باقی خواهد موند.


تصمیمم عوض شد. دوباره آروم برگشتم خونه، ماشین رو تو گاراژ پارک کردم، لباسم رو درآوردم و یواش رفتم تو رختخواب کنار زنم که هنوز خواب بود اون رو از پشت بغل کردم و آهسته تو گوشش گفتم: “هوا بیرون خیلی بده …..”   که ....

همسر عزیزم جواب داد: آره، ولی باورت میشه که این شوهر احمق من تو همچین هوائی رفته ماهیگیری؟

من هنوز که هنوزه نمی‌دونم همسرم اون روز شوخی می‌کرد یا نه، ولی من دیگه
هیچوقت نرفتم ماهیگیری

اتفاقی که حیرت جهانیان را برانگیخت



A 2.5 kg brick is supported by a piece of aerogel weighing only 2 grams


     چندی پیش در منطقه فینیکس واقع در آریزونا در کشور آمریکا، کشاورزی بنام دیوید هادسون به ماده ی سفید رنگی که در سرتاسر زمینهای زراعی اش گسترده بود مشکوک شد و مقداری از آنرا به آزمایشگاههای معتبر سپرد تا به او بگویند که این ماده سفید رنگ متشکل از چه مواد اولیه ای است. اما در عین ناباوری، پاسخ آزمایشگاه این بود:You Have Pure Nothing یعنی شما یک ماده ای دردست دارید که خالصاً هیچ چیز مشخصی که در جدول عناصر تعریف شده باشد در آن به چشم نمی خورد!

ادامه مطلب ...

لذت پیاده رفتن

اولین ملاقات٬ ایستگاه اتوبوس بود.
ساعت هشت صبح.
من و اون تنها.
نشسته بود روی نیمکت چوبی و چشاش خط کشیده بود به اسفالت داغ خیابون.
سیر نگاش کردم.
هیچ توجهی به دور و برش نداشت.

ترکیب صورت گرد و رنگ پریدش با ابروهای هلالی و چشمای سیاه یه ترکیب استثنایی بود.

یه نقاشی منحصر به فرد.

ادامه مطلب ...

از یه راه‌پله‌ی دیگه اومدم پایین و یه «دهنِتو...»‌ی دیگه رو دیوار دیدم. سعی کردم با دست پاکش کنم، ولی این‌یکی رو با چاقویی چیزی رو دیوار کنده بودن. پاک نمی‌شد. به‌هرحال فایده‌ای هم نداشت. اگه آدم یه‌میلیون سالَم وقت داشته باشه، نمی‌تونه حتّا نصفِ «دهنِتو...»های دنیا رو پاک کنه.

ناتور دشت/ جی. دی. سلینجر/ محمد نجفی