هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

خیانت!!!!

یک زوج میانسال دو دختر زیبا داشتند، اما همیشه دوست داشتند تا یک پسر هم داشته باشند. آنها تصمیم گرفتند تا برای آخرین بار شانس خود را برای داشتن یک پسر امتحان کنندزن باردار شد و یک نوزاد پسر به دنیا آورد.  

پدر شادمان باعجله به بیمارستان رفت تا پسرش را ببیند.پدر در بیمارستان زشت ترین نوزاد تمام عمرش را دید.  

مرد به همسرش گفت: به هیچ صورتی امکان ندارد که این نوزاد زشت فرزند من باشد، هر کسی با یک نگاه به چهره زیبای دخترانم متوجه میشود که تو به من خیانت کردی

 زن لبخند زد و گفت: نه، این بار به تو خیانت نکردم

صداقت و راستگوئی!!!!

مرد یمتاهل با منشی خود رابطه داشت. یک روز باهم به خانه منشی رفتند و تمام بعد ازظهر باهم عشق بازی کردند، بعد از خستگی به خواب رفتند.
ساعت هشت شب مرد از خواب بیدار شد، به سرعت مشغول پوشیدن لباس شد و در همین حال از معشوقه اش خواست تا کفشهایش را بیرون ببرد و روی چمنهای باغچه بمالد تا کثیف به نظر برسد.
بعد از پوشیدن کفشها به سرعت راهی خانه شد.
در خانه همسرش باعصبانیت فریاد زد: تا حالا کجا بودی؟
مرد پاسخ داد: من نمی توانم به تو دروغ بگویم، من با منشیم رابطه دارم و ما تمام بعدازظهر را مشغول عشق بازی بودیم !!!
زن به کفشهای او نگاه کرد و گفت: دروغگوی پست فطرت من میدانم که تو تمام بعداز ظهر را مشغول بازی گلف بودی.

تنهاسل

این روزها

کسی از ثابتش استفاده نمی کند .

همه اعتباری می خواهند و قابل تعویض .

همراه را عرض می کنم !

فقط سیگاری‌ها می‌فهمند

دلهره‌ی لحظه‌ای که برای اولین بار ناگهان پدرت از “هیچ مطلق” ظاهر میشود و لای دو تا انگشتت، یا لای دوتا لبت سیگار می‌بیند. این لحظه و آن دلهره خیلی خیلی ناب است. باید تجربه‌اش کرده باشی تا بفهمی. فکر کن! در عمر هر آدم سیگاری این لحظه فقط یک بار اتفاق می‌افتد.این یک تجربه‌ی انحصاری برای ما سیگاری‌هاست. بعدش زیاد مهم نیست. تنها همان دم است که تا آخر عمر تلخی ِ شیرینش در خاطرت می‌ماند. تا لحظه‌ی مرگ. دقیقآ همان لحظه است که میفهمی لای دوتا پاهایت هیچ چی نداری.

منزلت

مامانم بازنشسته است، گفتن بیا اداره «کارت منزلت» بگیر. پرسیده حالا این کارت به چه دردی می‌خوره؟ مسولش گفته: اسمش روشه، کارت منزلت، یعنی برو بذار تو «منزلت»!