هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

من و حاجی 2

حاجی : الان که ساعت 8 صبح شده که سم برای موش نمیریزن . باید ساعت 2 بریزن.

من : چرا ؟

- :چون الان موشا میترسن ولی وقتی که تعطیل کردیم نمیترسن و میان بیرون.

- : ولی ما که ساعت 3.5 تعطیل میکنیم !!!



من و حاجی 1

 ماست که خوب باشه بعد از جند وقت ترش مشه ، ولی اگه ماستش خوب نباشه ترش مشه !!!


سر میز صبحانه - کارخونه

خیانت!!!!

یک زوج میانسال دو دختر زیبا داشتند، اما همیشه دوست داشتند تا یک پسر هم داشته باشند. آنها تصمیم گرفتند تا برای آخرین بار شانس خود را برای داشتن یک پسر امتحان کنندزن باردار شد و یک نوزاد پسر به دنیا آورد.  

پدر شادمان باعجله به بیمارستان رفت تا پسرش را ببیند.پدر در بیمارستان زشت ترین نوزاد تمام عمرش را دید.  

مرد به همسرش گفت: به هیچ صورتی امکان ندارد که این نوزاد زشت فرزند من باشد، هر کسی با یک نگاه به چهره زیبای دخترانم متوجه میشود که تو به من خیانت کردی

 زن لبخند زد و گفت: نه، این بار به تو خیانت نکردم

صداقت و راستگوئی!!!!

مرد یمتاهل با منشی خود رابطه داشت. یک روز باهم به خانه منشی رفتند و تمام بعد ازظهر باهم عشق بازی کردند، بعد از خستگی به خواب رفتند.
ساعت هشت شب مرد از خواب بیدار شد، به سرعت مشغول پوشیدن لباس شد و در همین حال از معشوقه اش خواست تا کفشهایش را بیرون ببرد و روی چمنهای باغچه بمالد تا کثیف به نظر برسد.
بعد از پوشیدن کفشها به سرعت راهی خانه شد.
در خانه همسرش باعصبانیت فریاد زد: تا حالا کجا بودی؟
مرد پاسخ داد: من نمی توانم به تو دروغ بگویم، من با منشیم رابطه دارم و ما تمام بعدازظهر را مشغول عشق بازی بودیم !!!
زن به کفشهای او نگاه کرد و گفت: دروغگوی پست فطرت من میدانم که تو تمام بعداز ظهر را مشغول بازی گلف بودی.

تنهاسل

این روزها

کسی از ثابتش استفاده نمی کند .

همه اعتباری می خواهند و قابل تعویض .

همراه را عرض می کنم !