هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

این حق من نبود...

این حق من نبود که اینطور رفتار کنی

از من ستاره های دلم را جدا کنی !

آمد دلت که حرف مرا ناتمام  . . . قطع !

حتی ترانه های مرا بی صدا کنی ؟

بد بوده ام ولی نه به اندازه ای که تو،

قدر تمام عاشقی من خطا کنی !

تنها دلیل بودن من عشق تو بود

این حق من نبود که آن را سوا کنی !

در آسمان کوچک خود تک ستاره ای . . .

با تک ستاره ی دل من جابه جا کنی !!

از حق خود گذشته ام اما . . . به من بگو

باید کدام قائله را انتها کنی . . .؟!

عشقم . . . امیدم . . . زندگیم یا تنفسم؟

تا حق دوست داشتنم را ادا کنی !

این حق من نبود . . . اگر تو به من حق دهی هنوز !

هرگز نبوده است که همه خاطرات را فنا کنی !

قلبم چه تند می زند . . . چه تند

انگار وقتش رسیده که با دلم خداحافظی کنی . . . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد