هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:

روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:
می شناختم او را نام تو را همیشه به لب داشت
حتی در حال انتظار
آن دلشکسته عاشق بی نام و نشان


روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:
هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود و گفتگو نمی کرد
جز با درخت سرو
در باغ کوچک همسایه
شبها به کارگاه خیال خویش
تصویری از بلندی اندام می کشید

روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:

او پاک زیست؛ پاکتر از چشمه های نور
وقتی به یاد روی تو می بود می گریست

روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:

او آرزوی دیدن رویت را
حتی برای لحظه ای از عمر خویش داشت
اما برای دیدن تو چشم خویش را
آن چشم پاک را پنداشت
آلوده است و لایق دیدار یار نیست

روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:

آن لحظه ای که دیده برای همیشه بست

آن نام خوب بر لب لرزان او نشست

نظرات 1 + ارسال نظر
....///... یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته زیبایی نوشتی
.......................................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد