کاش کسی بیایید... کاش کسی بیایید که از هجرت هیاهو بگوید ازسکوت... دانه های کبود و خشک خاک را رنگ سبز بزند ای کاش کسی بیاید که آبی باشد مثل دریا آشنا مثل رویا کسی که ندیده باشم نه به چشم، نه به خواب، نه به رویا کسی که مثل تو باشد ساده، باران خورده و خیس و من سالهاست به انتظار آمدن او لحظه های سرد و ساکت روزگارم را حتی با باران هم قسمت نمی کنم....
سلام دوست گلم
لحظات شادی خدا را ستایش کن؛
لحظات سختی خدا را جستجو کن؛
لحظات ارامش خدا را مناجات کن؛
لحظات دردآور به خدا اعتماد کن؛
ودر تمام لحظات خداوند را شکر کن.
به امید این که زندگییت در ساحل
خوشبختی لنگر بیاندازد.
راستی امیر
تو کدووم تاریخ رو می گی که اشتباه ست
اگه اون زردا رو می گی که بالای هر نوشته م نوشته٬ مثلاْ این آخریه که نوشته بهمن ۸۴.. اینارو خودم نوشتم٬ یعنی تاریخی که این اتفاقا توش افتاده... اونی هم که تو پرانتزه تاریخیه که نوشتم.... وگرنه تاریخ دیگه ای توش نیست!!!!!