در وضعیتی عاشقانه و با لحنی کاملاً عاشقانه می گه
- می خوام که دیگه با هم دوست نباشیم؛
- [با بهت] چرا؟
- این اتفاق باید دیر یا زود می افتاد !!!
مثل اینه که یه پرس چلو کباب رو بریزی تو چاه توالت،
و بگی این اتفاق باید دیر یا زود می افتاد.
پ.ن: فکر کنم وقتی دسته گوشتکوب رو بهش نشون دادم فکر کرد که چیزای دیگه ای رو می تونه جانشین من کنه ! دوباره دارم با یه فاحشه طرح دوستی می ریزم.
فاحشه ای به نام تنهایی .
--------------------------------------------------------
باید فرار کرد از جمع آدم های مذخرف؛
رفت به دستشویی،
و نفس عمیق کشید.
تحملش آسانتر است؛
به خصوص وقتی که می دانی چه بویی در انتظار توست.
---------------------------------------------------------
نظر خاصی راجع به بهشت و دوزخ ندارم.
به هر کدام که بودم،
مطمئناً دوستانی در آنجا خواهم داشت.
ژان کوکتو
دارم قشنگ تو ضحنم تصور می کنم که چه جوری می گه.... با اون یه ردیف دندونایی که نمایش میزاه...دوس دارم بکوبونم تو فکش تا دندوناش بره تو حلقش..