هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

اشک شمع

چه منظره زیبا اما تلخی است سوختن شمع. بدون هیچ چشم داشتی می سوزد تا دیگری بهره گیرد انتشارنوری که از ذره ذره وجودش سرچشمه گرفته٬ پروانه را می خواند.

پروانه شیفته برای بهره بردن از نور شمع خود را به کنار شمع سوزان می رساند. نور شمع چنان خیره کننده است که او بی خود از خود مجذوب شمع می شود و برای اثبات عاشق بودن خود را به آتش می زند.اینجاست که بغض شمع می ترکد٬ آیا گریه شمع را دیده ای؟ آری آن قطره هایی که از شمع سرازیر است اشک شمع است. اشکی تلخ  بعد از لحظه آشنایی٬ چه زود غم فراق را باید متحمل شد.

اما شمع تاب این غم را ندارد و آن قدر می گرید تا به عاشقش بپیوندد. مرگ شمع چه پر معناست٬ او توان این دوری را نداشت و قاتل خود شد تا چیزی از دلدار خود کم نداشته باشد و تو ای نازنین این را بدان که :

«« شمع وجودم بی تو خاموش است »»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد