هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

دخترک میخندید

دخترک میخندید ، گویی از زمزمه من به طرب آمده بود

سالها بود خاطرات خنده رفته بود از یادم

لب تو پر خنده که به یادم انداخت   میشود با لبخند دل کس را شاد کرد

یا که با یک گل سرخ........

 

یادم نیست کی بود......کی به کسی گل دادم.

یا که لبخندی ترش دادم به کسی با احساس

 

چه غم انگیز است     من دلم چون آب است

                           دست من از آهن......

نیست رونق به دیارم    رونق عشق به بازارم

حتی چهرۀ عشقم    آری عشقم

                                       به یادم نیست

نمیدانم کی بود؟ چند ثانیه بود...

شاید فردا دیدمش

و گلی از باغی که ندارد دیوار  به دو دستش دادم

اگر هم رد کرد....

روز خدا ، فردا هست....

شاید آن روز

   شاید

       شاید

شاید آن روز او گلی هم به منه بی کس داد.

دله من را به همان رسم قدیم  پر احساسش کرد...

نظرات 2 + ارسال نظر
باران شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:08 ب.ظ

خیلی قشنگ بودا..

شکوه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:56 ق.ظ

روحم فدای خستگی دل و چشم عاشقت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد