یک قطره اشک گوشه چشمات نشسته بود...
بهت گفتم: این چیه؟! روتو برگردوندی و گفتی هیچی!
گفتم: خودم دیدم که گریه کردی.گفتی نه این اشک نیست.
گفتم: اگه این اشک نیست پس چیه؟
گفتی: این عشقه!!!
گفتم عشق چیه؟
خیلی مهربون شده بودی. نگاه کردی توی چشام!
گفتی: عشق یعنی خاطره.
گفتم خاطره چیه؟
گفتی:یعنی خاطره اولین بار که دیدمت!یادت هست؟
گفتی: عشق یعنی خاطره!
حالا توی چشمات نگاه میکنم و یک قطره اشک آهسته از گوشه چشام پایین میاد.