هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

یادباد آن روزگاران یاد باد

دلخوش بودیم آن روز‌ها به پروانه‌ای و بادبادکی.

دلخوش می‌ماندیم به نان گرمی که پدر می‌آورد.

بوی می‌کشیدیم همه‌ی هوای خانه را

بوی مادر! بوی کبابی که در دیگدان روی فتیله کوتاه چراغ نفتی انتظار بازگشتمان از مدرسه را می‌کشید و ما نمی‌آمدیم چرا که آن دم کتاب‌هایمان را سنگ دروازه کرده بودیم و سر به‌دنبال توپ فریادمان کوچه‌های محله را می‌انباشت.

مادر بود که نگران از دیر کردن‌مان، چادر نمازش را به سر انداخته و کوچه‌های خاکی محله را زیر پا در می‌کرد تا پیدایمان کند بعد حکایت دست او بود و آستین ما ، کشاکشی آمیخته به التماس و خنده.

به گاه تشر‌های پدر نیز باز برایمان پناه بود و هم پناهگاه.

خستگی‌هایش را پشت لبخندی پنهان می‌کرد و گرسنگی‌اش را با سیری ما سیر می‌کرد. دیرتر به سفره می‌آمد و زودتر دست می‌کشید.

همو بود که هم گاه رسیدن نوروز را با بشقابی گندم خیس به یادمان می‌آورد و سمنویی که همهمه بپا داشتن دیگش خاموشی یکنواخت محله را بر هم می‌زد.

سپیدی چادرش در کشاکش آمد و رفت‌ها بود که به یادمان می‌آورد سفره بی‌بی سه شنبه در کوچه پشتی حیاط مدرسه آفاق (خونه مرحوم عزیز السلطنه) را هنوز فراموش نکرده است در آن روزگار بی‌رادیو و بی‌تقویم.

در خم خاکی کوچه‌ها قد کشیدیم و او پیر و پیرتر شد اما هنوز بر روی قرآنش خم می‌شد و هنوز حافظ می‌خواند.

- چشم‌هایم کم‌سو شده مادر!

بازگشتیم. برایش از فرنگ عینک آوردیم. گلستانش را آورده بود تا حکایتی بخواند.

به کوچه زدیم به واکاوی به یافتن بخشی جامانده از ما در پشت دیوار‌های کوتاه مدرسه عسجدی! محله اما دیگر آنی نبود که ترکش گفته بودیم.

کوچه‌ها آسفالت شده بود اما خالی از رنگ و بوی کاه‌گل بی بوی عطر یاس و پیچ امین الدوله.

نه میراب مانده بود و نه دوره گرد و طحاف تا که آوازشان کوچه را باز پرکند که گل به سر دارم خیار!

سوپر مارکتی دو نبش همه احتیاجات را با تلفنی می‌آورد و سالن‌های پیتزا فروشی با لقمه‌هایی غریبه انباشته از پنیر‌هایی که کش می‌آید! با بوی غربت آدم‌های خسته ای که با شنیدن نمره نوبتشان خاموشانه سینی پلاستیکی سهم خویش را از گارسون می‌ستانند و در سکوت یا همهمه‌ای بی‌روح با چنگالی پلاستیکی بر بشقاب‌های کاغذی خم می‌شوند و در کشاکش کش لقمه‌ها!

یاد عطر پلو زعفرانی و قورمه سبزی مادر را با بغضی پنهانی فرومی‌دهند و سیرمی‌شوند از این همه زندگانی!!

دامن امن مادر کجاست؟ کجاست این روزها که باز گم شده‌ایم. در غربت شهر‌های بی‌رحم. در همهمه‌ی بخشنامه‌ها و روزنامه‌ها و تقویم‌ها و رادیوها. مادر فراموش شده است و ما... گم شده‌ایم.

نسلی گم‌شده. این روز‌ها زندگی چیزهایی کم دارد. خیلی چیز‌ها. این طور نیست!؟

.

Bring Me To Life

 

Bring me to life

magnify

how can you see into my eyes like open doors
leading you down into my core
where I’ve become so numb without a soul my spirit sleeping somewhere cold
until you find it there and lead it back home

(Wake me up)
Wake me up inside
(I can’t wake up)
Wake me up inside
(Save me)
call my name and save me from the dark
(Wake me up)
bid my blood to run
(I can’t wake up)
before I come undone
(Save me)
save me from the nothing I’ve become

now that I know what I’m without
you can’t just leave me
breathe into me and make me real
bring me to life

(Wake me up)
Wake me up inside
(I can’t wake up)
Wake me up inside
(Save me)
call my name and save me from the dark
(Wake me up)
bid my blood to run
(I can’t wake up)
before I come undone
(Save me)
save me from the nothing I’ve become

Bring me to life
(I’ve been living a lie, there’s nothing inside)
Bring me to life

frozen inside without your touch without your love darling only you are the life among the dead

all this time I can’t believe I couldn’t see
kept in the dark but you were there in front of me
I’ve been sleeping a thousand years it seems
got to open my eyes to everything
without a thought without a voice without a soul
don’t let me die here
there must be something more
bring me to life

(Wake me up)
Wake me up inside
(I can’t wake up)
Wake me up inside
(Save me)
call my name and save me from the dark
(Wake me up)
bid my blood to run
(I can’t wake up)
before I come undone
(Save me)
save me from the nothing I’ve become

(Bring me to life)
I’ve been living a lie, there’s nothing inside
(Bring me to life)