هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

sms

امروز یه چندتا sms گذاشتم که خودم خوشم اومد.

با تشکر از یه دوست !!!!

 

 ترکه شب عروسیش نمیدونه به زنش چی بگه ...میگه خانوادت میدونن تو اینجایی؟؟!!

یه خبرنگار از ترکه می پرسه نظر شما درباره اینکه این کوچه اسفالت نیست چیه؟؟ترکه میگه:به نام خدا و با عرض سلام خدمت دست اندرکاران صدا وسیما و با عرض سلام ویژه خدمت مقام معظم رهبری و خانواده معظم شهدا وجانبازان و ایثارگران, من بچه این محل نیستم

 

  عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف میشود اگر تماس دوام یابد به ابتذال میکشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و دیدار زنده و نیرومند میماند اما دوست داشتن با این حالات نا آشناست و دنیایش دنیای دیگریست

 

 جای دسته گلی که فردا بر قبرم نصار می کنی امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن به جای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی امروز با تبسمی شاد یادم کن

 

برای دوست کوچولوی من ...

زندگی را لحظه ها پر میکنند لحظه های خوش همیشه زنده اند
با تو هستم لحظه ها را میچشم
عشق من امشب تو را سر میکشم

ازت میخوام که امشب کنار من بمونی
بر اون زخم دل من مثل مرهم بمونی
ببوسم پیکرت را در آغوشم بگیری
شبی مست و خرابم تا کام دل بگیری
لب گرم تو تن نرم تو منو کرده دیوونه
به موهات قسم به چشمات قسم
فقط  لحظه هاست که میمونه
شب است و شام و عشق و آشنایی
شراب و شمع چه شور و چه حالی
تمنای نگاهت یه شعر عارفانه است
شرابی کهنه هستی که مستیش جودانه است
یه لحظه با تو بودن تولدی دوباره ست
پرستش تو هر دم برای من بهانه ست
لب نرم تو تن گرم تو منو کرده دیوونه
به موهات قسم به چشمات قسم
فقط  لحظه هاست که میمونه

خسته !!!

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم

آوخ ... آزین حصار دل آزار خسته ام

بیزارم از خموشی تقویم روی میز

وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام

قانون مورفی

 
Poor Morphy magnify
یادآوری قوانین مورفی تسکین دهنده بدبیاری ها و بدشانسی هاست. قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار می کرد. در یکی از سخت ترین آزمایشهای پروژه یک تکنسین خنگ تمام سیم ها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد. مورفی درباره این تکنسین گفت: "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه او همون یه راه رو پیدا می کنه" و این اولین قانون مورفی بود. در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه پیدا کرد. بعداً قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند.
حالا قوانین مورفی و قوانین استنباط شده از آن:
- اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد.
- هیچ کاری آن طور که به نظر می رسد ساده نیست.
- وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد.
- هر کاری بیش از آنچه فکرش را می کنی دو برابر آنچه باید وقت می برد. مگر اینکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت می گیرد.
- هر چیزی که بتواند خراب شود خراب می شود آن هم در بدترین زمان ممکن.
- اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازی احمق باهوش تری پیدا می شود و کارت را خراب می کند.
- در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود درصد است.
- وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و... همیشه دیرتر از موعد حرکت می کنند مگر آن که شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفته اند.
- اگر به نظر می رسد همه چیزها خوب پیش می روند حتما چیزی را از قلم انداخته ای.
- احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.
- هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول کار دیگری را انجام دهی.
- اشیای قیمتی اگر سقوط کنند به مکان های غیرقابل دسترس مثل کانال آب یا دستگاه زباله خرد کن (آن هم در حالی که روشن است) می افتند.
- مادر همیشه راه بهتری برای انجام کارتان پیشنهاد می کند البته بعد از اینکه کار را به سختی انجام داده باشید.
- هر چه بیشتر سعی کنید چیزی را از مادرتان پنهان کنید او بیشتر به وب کم شبیه می شود.
- 80% امتحانات پایان ترم براساس کلاسی است که در آن غایب بوده ای.
- وقتی قبل از امتحانات نکات را مرور می کنی مهمترین شان ناخوانا ترینشان است.
قوانین اتوبوسی مورفی :
- اگر تو دیرت شده اتوبوس هم دیر می آید.
- اگر زود برسی اتوبوس دیر می آید. اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است.
- اگر بلیت نداشته باشی پول خرد هم نداری. وقتی پول خرد داری که بلیت هم داری.
- هر چه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی احتمال این که درست راهنمایی ات کند کمتر خواهد شد.
- مدت زیادی منتظر اتوبوس می مانی و خبری نیست پس سیگاری روشن می کنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می رسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس می رسد).
- اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می آید.
قوانین کامپیوتری مورفی:
- دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمی شود.
- اگر برای خواندن آن نرم افزار پیچیده ای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری خواهد بود که چنین دیسکی به دستت می رسد.
قوانین عاشقانه ی مورفی :
- هر چه شخص مذکور بهتر و مناسب تر باشد، فاصله اش از تو بیشتر است.
- شعور ضربدر زیبایی ضربدر در دسترس بودن مساوی عددی ثابت است. ( که این عدد همیشه صفر است.)
- میزان عشق دیگران نسبت به تو نسبت عکس دارد با میزان علاقه تو به آنها.
- چیزهایی که یک زن را بیش از هر چیز به مردی جذب می کند همانهایی اند که چند سال بعد بیشترین تنفر را از آنها خواهد داشت.
و اما سرنوشت خود آقای مورفی :

یه شب تو یه بزرگراه سوخت ماشین آقای مورفی تموم می شه. اون شب تو بزرگراه ترافیک بوده و ماشین ها با سرعت مورچه می رفتن. آقای مورفی هم می زنه بقل که بقیه رو با تاکسی بره. همینجوری ریلکس کنار بزرگراه واستاده بوده که یهو ماشین یه توریست انگلیسی که داشته خلاف جهت می اومده تپٌی می زنه بهش و می میره.اتفاقا اون روز لباسش هم سفید بوده . حالا فکر کن !!!!.... با یه لباس سفید کنار یه بزرگراه شلوغ واستاده باشی. بعد یه گاگولی در جهت مخالف بیاد بهت بزنه و بمیری. احتمالا موقع جون دادن این جمله ی معروفش روی لبش بوده :

"اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه او همون یه راه رو پیدا می کنه

خدا و شیطان ...

استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد : بله او خلق کرد

استاد گفت: اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر خدای ماست , خدا نیز شیطان است

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟

استاد پاسخ داد: البته

شاگرد ایستاد و پرسید: استاد, سرما وجود دارد؟

استاد پاسخ داد: این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟

مرد جوان گفت: در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست،در واقع سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد

شاگرد ادامه داد : استاد تاریکی وجود دارد؟

استاد پاسخ داد: البته که وجود دارد

شاگرد گفت: دوباره اشتباه کردید آقا! تاریک هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان ، تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: آقا, شیطان وجود دارد؟؟

استاد که زیاد مطمئن نبود پاسخ داد: البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید

 

....آن مرد جوان همان آلبرت انیشتین بود.