هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

حرف خودم

وقتی واقعیت ها , آدم را فریب بدهند چه کار می شود کرد ؟

روزگاریست که حقیقت هم لباسی از دروغ بر تن کرده است

و راست راست توی خیابان راه می رود

عشق نشسته است کنار خیابان , کلاهی کشیده بر سر و دارد گدایی می کند

و مرگ , در قالب دخترکی زیبا , گلهای رز زرد می فروشد

زندگی , در لباس افسر پلیس , برای ماشین های تمدن سوت می زند

و شادی , در هیئت گنجشکی کوچک , توی سوراخی در زیرشیروانی , از ترس گربه خشونت , قایم شده است

و آدم ها , همان قورباغه های سرگردان مرداب تنهایی هستند

که شاد از شکار مگس های عمرشان شب تا صبح غورغور می کنند ...

 

 

-----------------

 

امروز بعد از یه سال و خورده ای فهمیدم این من نیستم که باید قرصهای اعصاب بخورم! بعضی آدمهای اطرافم احتیاجی بیشتری به این داروها دارن! تا منم در آرامش باشم ...

 

 

-----------------

 

این سوال همیشه ذهنمو مشغول کرده ... چرا بعضی (گفتم بعضی ها جبهه نگیرید!) از خانومها اینقدر خرید میکنن تا از حال برن؟؟؟

 

 

----------------

 

شبهایتان نقره ای از مهتاب آرامش
روزهایتان طلایی از آفتاب موفقیت
و دلهایتان رنگارنگ از رنگین کمان آرزوهای قشنگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد