از نظر پزشکی مرگ لحظه ی ایستادن ضربان قلب است...
..................................
من از بلندای نگاهت افتادم وشکستم
من از دوری دو دستت ماندم و گریستم
من نی نی چشمانت را خواندم و هرگز نیافتم
من گذز عقربک های زمان را از عمق نبودنت راندم
من آرزوهای دفن شده زیبائی را به شکسته قلبم وصله زدم
و من هر چه بوییدم لذت سحرگاه با هم بودنمان را نیافتم
و آنگاه دریافتم نفس زیستنم را در میان آن بغض خفه شده در وداع آخرمان جا گذاشته ام
...................................
لحظه ی مرگ من ایستادن ضربان قلبم در نگاه خاموش و بیگانه ات در وداعی سرد بود
دیگر آز عشقی در تنم نمانده
تنها برای آن دخترکی که به آن دو چشم عاشق بود
از سر لطف سلامی بفرست...