هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

شعر

دو نفر دختر خوشتیپ و سوسول! / دوش از دردسر مشق نجاتم دادند!

دست و پایم بگرفتند و سوارم کردند! / پفک و بستنی و ماچ پر آبم دادند!

توی این منظومه‌ی شهری چه تماشاکردیم! / آن دو باهم جملگی شکلاتم دادند!

آب انگور و هویج و کیوی و آب انار / آنقدر بود که انگار فراتم دادند!

تا سر صبح خرامان همه جارا گشتیم! / صبح یک بربری و چای و نباتم دادند!

سفر علمی! و رویایی ما گشت تمام! / جمله‌ای فحش از کلماتم دادند!

چون به خود آمدم از دیدن آن خواب لذیذ! / صبح ظاهر شده بود بس که تکانم دادند!

مادرم گفت بلند شو که کلاست دیر است / پس از آن لقمه‌ای از نان بیاتم دادند!

اشک از دیده چکید و مخ من تیر کشید! / چو به من توی کلاس ریز نمراتم دادند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد