هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند
چشمانم بس که باریده تحمل نور مهتاب را هم ندارد
آخ که چقدر تنهایم   دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم بوده
خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
روبروی آینه نشسته ام    آیا این منم؟!!!
شکسته...دلتنگ...تنها    تو با من چه کردی!؟؟؟
شاید این آخرین زمزمه های دلتنگیم باشد
دیگر هیچ نخواهم گفت    اما منتظرم...
انتظار دیدن دوباره ی تو برای من اکسیر زندگیست
پس برگرد     عاشقانه برگرد    برای همیشه......

دلم برات تنگ شده

یک بار خواب دیدن تو...

  به تمام عمر می‌ارزد

  پس نگو...

  نگو که رویای دور از دسترس،

  خوش نیست...

  قبول ندارم

  گرچه به ظاهر جسم خسته است،

  ولی دل دریایست...

  تاب و توانش بیش از اینهاست.

  دوستت دارم

  و تاوان آن هرچه باشد

باشد

دوستت دارم 

یک خواهش : اصلاً عوض نشو !
یک آرزو : فراموشم نکن !
یک دروغ : تو رو دوست ندارم !
یک حقیقت : دلم برایت تنگ شده است !


               

عشق یعنی .....

عشق یعنی سوز نی ، آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان

عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته

عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمّم، یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز



عشق یعنی جام لبریز از شراب
عشق یعنی تشنگی یعنی سراب

عشق یعنی خواستن و له له زدن
عشق یعنی سوختن و پر پر زدن

عشق یعنی سال های عمر سخت
عشق یعنی زهر شیرین ، بخت تلخ

عشق یعنی با " خدا یا " ساختن
عشق یعنی چون همیشه باختن

عشق یعنی حسرت شب های گرم
عشق یعنی یاد یک رویای نرم

عشق یعنی یک بیابان خاطره
عشق یعنی چهار دیوار بدون پنجره

عشق یعنی گفتنی با گوش کر
عشق یعنی دیدنی با چشم کور

عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت
عشق یعنی ...

آدما

یه مدت به کسی توجه نشون نده...
مثلا داره یه چیزی میگه، تو یه چیز دیگه جواب بده!!!
یا داره سر یه چیزی بحث میکنه، تو یه خاطره ی بی ربط تعریف کن!!!

بعدا میفهمی آدما از نظر ساختار روانی چقدر علاقه دارن به اینکه واسه کسی حرف بزنن که در مقابل حرفاشون عکس العمل نشون نمیده!!!
آدما ذاتا دوست دارن با دیوار حرف بزنن...
و دیوار هم باهاشون حرف بزنه...
هیچ کس از اینکه با یه موجود هوشمند حرف بزنه خوشش نمیاد...
این تو بلند مدت معلوم میشه...

اصلا آدما در مقابل کسی که به حرفاشون توجه میکنه، ناخودآگاه احساس خطر میکنن...

از اون ور اگه از کسی بدت میاد هر چی میگه، تو هم نظرتو بگو...
از نظر روانشناسی واریانسی اون طرف بعد از یه مدت از انرژی خالی میشه و دیگه رغبت نمیکنه باهات حرف بزنه!!!

مرگ

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم

که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ وبازیگوش

و او یکریز و پی در پی

دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آ شفته تر سازد

بدین سان بشکند در من

سکوت مرگبارم را