هوای احمقانه قشنگی است !!
به دیوارهای اتاقم خیره میشوم ...
عجب نبض تندی دارد این دیوار .. هر چه سوزن به رگهایش میزنم نمیترکد !!
به خودم نهیب میزنم :
هی دیوانه
اصلا خیال کن که آسمان برگشت ؛ عقربه ها که عقبگرد نمیکنند ..
چشمی که از قرصهای مسکن معجزه خواست ، خوابی احمقانه بلند بود !!
آسی که هر چه رو کنی ، پشت میکند به زمین ..
غیر از دو انگشت که همواره در گیر نوشتن از کلمات سر میروند ،
تا سر از کلمات دیگری در بیاورند ،
به بخش دیگری از بدنم اعتماد نیست !!
زمین اگر چند ضلع مساوی داشت ، دیگر هوای چرخیدن نداشت
که من در گیر چشمهای بیرنگ این جنون ،
به هر چه زل بزنم کندو باشد !!
بسترم
از بس بوی « بلند تر بگو دوستت دارم » را در آغوش گرفته ،
هیز شده است ..
وسوسه ی آرامش آغوشت ، کم ندارد از سیب بهشت
سیب که همیشه دلیل تمرد نیست ؟!
خوابم گرفته .. ولی بهانه گیر داده که بچگی کن !!
امشب به سوی مرز بخواب ؛
من هم زیر سرم گذرنامه گذاشته ام ...
شیر یا خط ؟!
خانه یا پلکان ؟!
اتاق یا تراس ؟!
بگرد ... تمام چاک چاک ذهن مرا بو کن
و روی چروکهای آن با خط میخی بنویس : هیس !!
salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 7 final be khosos Boot DC Buzz Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam
behshad
bye