هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

شکوه

شَهدِ شکوفه‌ی من؛ خوش‌به حال اونی که اجازه‌ی نوشیدنش رو داشته باشه.

***

ظهر بود و هوا گرم، از پنجره‌ی اتاقم به شکوفه‌هام نگاه می‌کردم.
شکوه نحیفم رو دیدم که از گرما داشت تلف می‌شد، دلم آتیش گرفت.
دویدم بیرون، هرچی اصرار کردم نیومد تو خونه.
دیگه طاقت نیووردم دستشو گرفتم و کشیدم! اون خودشو سفت به بقیه
چسبونده بود، انقدر کشیدم تا دردش گرفت، گریه کرد، دلم شکست،
آتیش ِ دلم گُر گرفت به جونم.
من مُردم، شکوه نحیفم دست یکی دیگه رو گرفت و رفت...
اون رفت که خوشبخت شه.
اون رفت...
منم رفتم با دلی پر از آرزوهای عقده شده.

***

پیشش نشسته بودم، می‌گفتیم و می‌خندیدیم. زبون دروورد برام.
چهره‌ی زبون درووردش رو هیچ‌وقت یادم نمیره. عکس نمیده بهم.
نمیدونم چرا هرکی رو خیلی دوست دارم به همون اندازه که من
دوسش دارم اون منو دوست نداره. یه عکس، برای وقتی دارم از
دلتنگی خفه میشم!! شایدم براش مهم نیست خفه بشم یا نشم.
شاید فکر می‌کنه...
اخلاق شکوه خوشگلم، همون که از اون درخت پر از شکوفه به
چشم می‌خوره رو میگم، خیلی خوبه. منم که لایق اون نیستم.
اون همیشه.... (پشیمون شدم نمیگم)

نظرات 1 + ارسال نظر
دختری که هیچ کس و جز تو نداره چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:29 ب.ظ http://banooyemah.blogsky.com


سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
...آواره سر گردان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد