هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

دستم بگیر

دستم بگیر

دستان من سراسر شب تو را در بر خواهند گرفت

نیازمند دستان نوازشگر توام که مرا در آغوش گیرند امشب

دستان مهربانت را به من بده تا درهای بهشت باز شوند

دستان تو توانایی آن را دارد

که مرا زندگانی بخشد

من آن دست ها را میخواهم

آن دستان نوازشگرو مهربان را

تنها تو آن را داری

دستانی که همه شب مرا در آغوش بفشارند

مرا ببوس با آن لبان مخملی ات

تا همه عشقی که دارم به تو ارزانی کنم

اینک تو کجایی؟

از تاریکی به در آ

دستم بگیر

می خواهمت

دستان تو پل عبور من از بی تو زیستن است!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد