ازش پرسیدم :
چقدر دوستم داری؟
گفت :
به اندازه شکوفه های بهاری
و چه راست می گفت؛ چون شکوفه های بهاری مهمان
دو روز بودن . . .
********************************
اگه می تونستم تو دنیا یه چیزه دیگه باشم؛ می خواستم اشک
تو باشم که تو چشات متولد شم؛ روی گونه هات زندگی کنم و
روی لبهات بمیرم
********************************
بعد از باران به انتظار رنگین کمان به آسمان می نگرند
ولی من سایه غم و انتظار را مدتها جایگزین رنگین کمان دیدم
آفتاب می خواهم . .
تا باران مرا به رنگین کمان تبدیل کند
من تو را می خواهم . . .
********************************
باران نمی شوم که نگویی
با چه منتی خود را بر شیشه می کوبد تا پنجره را
باز کنم و نیم نگاهی بیندازم
ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی و
مرا در آسمان نگاه کنی
********************************
تنهایی من به اندازه یک دریای طوفانی دلگیر است و به اندازه یک کشتی
غرق شده متروک و تنها گاهی ماهی های حادثه به سراغش می آیند؛
گل و لای سکوت بر آن نشسته و دیری نمی پاید که خواهد پوسید؛ آیا
پیدا خواهد شد تور محکمی که تنهایی مرا نجات دهد ؟!
********************************
نامت را در پرانتزی می نویسم
که آن را برای همیشه خواهم بست
سال ها بعد
چون دری قدیمی
بازش می کنند
زن بر دریچه خیره مانده و مرد
آرام دور می شود
حالا قلمو را بردار
مو های زن را سفید کن
گرامافون را خاموش.
و اندوه را
در قاب هایی تاریک
از تمام دیوار ها بیاویز
در کشیدن تار های عنکبوت آزادی
در بسته می شود
و نامت را در پرانتزی می نویسم
که آن را برای همیشه خواهم بست
سال ها بعد
چون قبری بازش می کنند
مردی خود کارش
دستش
دلش
در لای یک پرانتز غمگین گیر کرده است
حالا قلمو را بر دار
بگویم اگر
چشم راستم فدای تو
لابد می گویی
چشم چپم را برای خودم نگه داشته ام
با یک چشم هم
می گذرد زندگی.
بگویم اگر
تاب می آورم هزاران عذاب را در راه تو
لابد می گویی
در راه عشق
عذاب چیست؟ اضطراب چیست؟
من قلبم را به تو داده ام
بی انصاف
دل که دو تا نیست
یکی است.
عمریست غزل ســرای عشـقم
دیوانـــه هـر نوای عشقـم
عمریست که می سرایم این را
من بوسه زن لوای عشقـم
عمریست مسافری به صد شوق
در کشتـی ناخــدای عشقـم
عمریست که افتخارم این است
دلــداده هــر بــلای عشقـم
در سینـه زشـوق می نــوازم
من عاشق و مبتلای عشقـم
در وسعت دشت وکوه وصحرا
من مشتـــــری طلای عشقـم
ســوزد زنگــاه کـل وجـــودم
آتشکــــده ســــــرای عشقـم
دل خسته ز جغـدو کرکسانم
من منتظــــر صــدای عشقـم
گرچه زخمی وخسته ام ازجور
دنبــــال رو رضـــای عشقـم