امسال پاییز یکسره سهم شما بهار
ما را در این زمانه چه کاریست با بهار
از پشت شیشه های کدر مات مانده ام
کاین باغ رنگ کار خزان است یا بهار
حتی ترا ز حافظه ی گل گرفته اند
ای مثل من غریب در این روزها بهار
دیشب هوایی تو شدم باز این غزل
صادق ترین گواه دل تنگ ما بهار
گلهای بی شمیم به وجدم نمیکشند
رقصی در این میانه بماناد تابهار
سلام امیر جونیم..! :)
یه سئوال برام پیش اومده...
هم رشتهء منی..اما هر جایی که میرم شعر نوشتی...
میخوام بدونم خودت شعر میگی..؟!
اگه اینطور باشه هم احساس منم که هستی...!!
( بوس )
چه شعر قشنگی بود. مال کیه؟
سلام امیر جان...
بی صبرانه منتظر آپ جدیدتم...اگه میشه یه کم زودتر..
میخوام به دوستام معرفیت کنم تا بیان باهات آشنا بشن...حیف این وبلاگه که نشناسنش..
البته من خودم هم تازه اومدم..گرچه ۶ سال وبلاگ داشتم...
جوابت رو توی وبلاگم نوشتم...اگه خواستی بیا بخونش...
بازم میام حتمآ هی هی بهت سر میزنم...
مواظب خودت باش دوست من...
دوست تو ..