هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

موضوع انشاء : تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید ؟

قلم در مرکب مانند آب است ، خجالت می کشم خطم خراب است .

عید نوروز خیلی سال خوبی می باشد . چون می توانیم تخم مرغ پخته زیاد بخوریم و هی گوز بدهیم و بخندیم ...

در روز عید ما به خانه پدربزرگمان رفتیم و همه ی فامیل ما آنجا می باشند . ما خیلی گردو بازی کردیم و خیلی نخودچی و کیشمیش می خوریم و خیلی خوش مزه است مخصوصا با دوغ .

ما در عید نوروز به مسافرت رفتیم . من در راه خیلی گریه کردم . چون هوا سرد بود و من می خواستم جلو بشینم ... ولی پدرم نمی گذاشت و هی سیگار می کشد و با موهای عروسکی که از آینه ماشین آویزان است بازی می کرد .

ما در راه خیلی چپ کردیم و یک بار تو دره افتادیم ولی خیلی خطرناک نبود و فقط پسرخاله ام مرد و خدا به ما رحم کرد . ما به شمال رفتیم . در راه " آسا" را دیدیم که داشت بلال می خورد و خیلی خوش مزه است .

ما به دریا رفتیم و سوار تیوب شدیم . پدرم تیوب موتورش را آورده بود و ما یازده نفر هستیم و باید فشار بیاوریم تا جا شدیم . موج ما را چپ کرد و بسیار آب خوردیم که یه ذره شور است . پدرم می گوید دریا همین است و مزه اش به شوری می باشد . پدرم در شمال هم رژیمش را ترک نکرد و در آنجا هم یک قوری آب سفارش داد با چیپس و ماست موسیر . چند نفر دیگر هم آنجا رژیم داشتند و هی آب می خوردند با پسته . و شعر می خواندند و می خندیدند و پدرم خیلی آنها را دوست دارد و بشکن می زند .

در راه برگشت برادرم روی سقف ماشین ایستاده بود و سوت می زد که سرش به بالای تونل گیر کرد و افتاد و پدرم گفت که اینجا توقف ممنون است و نمی شود بایستیم و جریمه می شویم و می گوید که برادرم خودش می آید .

یک روز صبح به امام زاده صالح ترجیش رفتیم و لادن آنجا بود و لاک قرمز داشت و من لادن را دوست داشتم . و همانجا به مادرم گفتم که من لادن را زن میگیرم . به لادن هم گفتم که به کسی شوهر نکند تا من بزرگ شوم .

ما سیزده به در را به پارک ملت در بالای شهر رفتیم و لوبیا پلو و ماست خوردیم . من از پدرم خیلی تشکر کردم و او هنوز رژیم است . برادرم هنوز نیامده و ما برای او لوبیا پلو و ماست نگه داشتیم .

این بود انشای من ...

نظرات 8 + ارسال نظر
amir جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:05 ب.ظ

امیر جان سلام
تو خط موبایلی
یک گوشی ح990ای میخوام یزدی ام
ارزان و دونسته
گاراننی نمیخوام الکی است خودت میدونی
چند برام جور میکنی
قیمت اصل بدون گارانتی
دست دوم تمیز چند
ممنونم
میبینمت ساکن یزدم

دوست عزیزم امیر جان
قیمت گوشی های ما همش به روزه و به خاطر اینکه خرید من نقدی هستش نمی تونم که همینطوری بخرم . واسه همین هم اگه خواستی و تصمیمت رو گرفتی که حتما گوشی بخری واسم بگو .
مطمئن هم باش که قیمتهای ما از همه تو یزد کمتره .
البته باید بگم که قیمتی که گفتم کمه نه به خاطر اینکه جنسش آشغاله قیمت کمه . بلکه طرف من توی تهران میدونه که چی رو بگیره .
مثال : 750 اصلی 220 . 750 چنج 180 . ما چند میخریم ؟ 750 اصلی با سیتادل 185 که 195 حساب شما میشه .

البته 990 باگارانتی سیتادل رو شاید بتونم تا 420 بدم . البته اصلی هستش نه با لیبل یا سریال چنج.
حالا این قیمت بالاتر از همه هست چون اصل اصله . بعدا که خریدار شدی موردهای دیگه رو با قیمت کوتر میگم که هرکدوم رو خواستی بگو. تا 350 هم میتونم برات بیارم . البته همش گارانتی داره .
و توصیه نمیکنم که گوشی 320 یا 300 بگیری !!!! حالا دیگه چرا ؟؟!!!

امیر جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:58 ب.ظ http://amirlovek.blogsky.com

دست دو هم :
فعلایه w850 دست دو دارم که 3 ماه هست کار کرده . میتونم تا 370یا 380 کوتاهش کنم .
یه k800 هم دارم که 3 یا 4 ماه هست که کار کرده و مال خودمه و یه 1 ماهی هست که خاموشه چون خودم 990 گرفتم .ولی k800 دوربینش یه چیز دیگه !!!!
البته 990 رو به خاطرکارم گرفتم چون wireless داره . وگرنه همه خوبن.


حالا دیکه فکراتو بکن بعد بهم بگو .
موفق باشی

شاپرک شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:42 ق.ظ

پس تو کار گوشی هم هستی!
عجبا !
موفق باشی!

amir یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:11 ق.ظ

سلام
چشم -مرسی مزاحم میشم

someone دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:29 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام ....
من را یاد پیک نور.زی انداخت ...
چه روزهایی بود .....
موفقباشی
به روز هستم

آتوس سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 ق.ظ

بــــــــــــــــه... یلام..
آقا ما دربست مخلص شما هم هستیم...
ما نمک پرورده ایم... کم سعادتیه ما بوده...
مرسی که هنوز رفیقای قدیم یادته با معرفت...
بازم میام پیشت... تو هم بیا دیگه.....

خاتون سه‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:57 ب.ظ http://www.hezaroyeshab.blogfa.com

سلام امیر جان
چند وقته که وبلاگتو گم کرده بودم. اما پیدات کردم.
انشا قشنگی بود. ما هم از اینا خیلی نوشتیم ولی نه به این خوبی.
خوشحال میشم یه سری بزنی
موفق باشی
فعلا بای

اغلغال پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ب.ظ

با اجازت کپی کردما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد