دو تا پرنده
دو قلب عاشق
چه جور جدا ز هم بمونن
دلای خسته
دل شکسته
چه جور جدا ز هم بخونن
تو ای زمونه ببین چگونه پرنده ها جدا ز خونه
از آشیونه
به سینه ی من هنوز امیدی به شوق دیدن محالی
به خاطر او چه مانده آیا دگر ز من به جز خیالی
درد بی درمونم و با کی قسمت بکنم
با غم دوری اون کاشکی عادت بکنم
خاموش و غمگین چون شام یلدا بی ستاره
بین من اون راهی که تنها شوره زاره
لحظه ها رو با نفس هام می شمارم
ساز دل را دست غم ها می سپارم
کاشکی فردا قصه های نو بسازه
تا که با اون عمر باقی رو سر آرم
شاید این دنیا نباشه
دنیای نو از نو بنا شه
لیلا نمیره از جدایی ,مجنون بی لیلا نباشه
درد بی درمونم با کی قسمت بکنم
با غم دوری او کاشکی عادت بکنم
خاموش و غمگین چون شام یلدا بی ستاره
بین من اون راهی که تنها شوره زاره