هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

نکته ها در گفته ها

 


* آنچه جذاب است سهل نیست، دشوار هم نیست، بلکه دشواری ، رسیدن به سهولت است
.

* وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما.

* سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی است که انسان را از بین می برد.

* اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید.

* ما زمان را تلف نمی کنیم، زمان است که ما را تلف می کند.

* افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.

* پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر.

* کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم.

* کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید.

* انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند.

* همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد.

* تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است.

* دشوارترین قدم، همان قدم اول است.

* عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید.

* آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد.

* وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید.

* در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش.

* امروز، اولین روز از بقیه عمر شماست.

* برای کسی که آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست.

* امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم.

* بجای آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید.

* آنچه شما درباره خود فکرمی کنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است که دیگران درباره شما دارند.

* آنکه می تواند نسبت به نیکی دیگران ناسپاس باشد، از دروغ گفتن باک ندارد.

* هرکس، آنچه را که دلش خواست بگوید، آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود.

* اگر هر روز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید.

* کسانی که نمی توانند فرصت کافی برای تفریح بیابند، دیر یا زود وقت خود را صرف معالجه می کنند.

* صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند و آن هم در تمام عمر، بیش از یک مرتبه نیست.

* وقتی شخصی گمان کرد که دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده کند.

* کسانی که در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد.

* کسی که در آفتاب زحمت کشیده، حق دارد در سایه استراحت کند.

* بهتر است دوباره سئوال کنی، تا اینکه یکبار راه را اشتباه بروی.

* هر گاه مشکلی را مطرح می کنید، برای رفع آن هم راه حلی پیشنهاد کنید.

* کیفیت جامع یعنی درست انجام دادن همه کارها در همان بار اول.

* آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید.

* اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد که متعلق به گذشته هستید.

* خانه ات را برای ترساندن موش، آتش مزن.

* خودتان را به زحمت نیندازید که از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی کنید از خودتان بهتر شوید.

* اینجا، کار تمام نشده است، حتی آغاز پایان هم نیست، اما شاید پایان آغاز باشد.

* خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد.

* تنها راهی که به شکست می‌انجامد، تلاش نکردن است.

* درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت کنید، نه بر اساس برگهایش.

* از لجاجت بپرهیزید که آغازش جهل و پایانش پشیمانی است.

* انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است.

* کسی که دوبار از روی یک سنگ بلغزد، شایسته است که هر دو پایش بشکند.

*هر که با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد.

* کسی که به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است.

* اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت.

* اینکه ما گمان می‌کنیم بعضی چیزها محال است، بیشتر برای آن است که برای خود عذری آورده باشیم.

وداع ....

 

امشب‏ ‏‏‏‏‏‏‏می ‏فهمم چرا وقتی کسی جون‏‏‏‏‏‏‏‏ می‏ده، زنده‌ها براش گریه‏‏‏‏‏‏‏‏ می‏کنند. آدما تا وقتی زنده‌اند‏‏، وجودشان رو بین همه اونهایی که دوستشون دارن‏‏، تقسیم‏‏‏‏‏‏‏‏ می‏کنن. اونها هم به قسمتشون عادت ‏‏‏‏‏‏‏‏می‏کنن. وقتی مرگ سرو کله‌اش پیدا‏‏‏‏‏‏‏‏ می‏شه‏‏، اونی که باید بره سفر‏‏،‏‏‏‏‏‏‏‏ می‏ره و سراغ تک تک آشناها و اون قسمت از دلشو که تقسیم کرده بود، پس‏‏‏‏‏‏‏‏ می‏گیره‏. برای همین زنده‌ها بعد از مرگ یک نفر‏‏، توی خودشون احساس خلاء‏‏‏‏‏‏‏‏ می‏کنن .

... گفتم نرو ... خندید و رفت



۱۳۸۵/۴/۲۵

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

زدماغ من سرگشته خیال رخ تو

به جفای فلک و غصه دوران نرود

در ازل بسته دلم با سر زلفت پیوند

تا ابد سرنکشد وز سر پیمان نرود

هرچه جز بارغمت بردل مسکین من است

برود از دل من وز دل من آن نرود

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود

گر رود از پی خوبان دل من معذور است

درد دارد چه کند کز پی درمان نرود

هرکه خواهد که چو حافظ نشود سر گردان

دل به خوبان ندهد و ز پی ایشان نرود

یک لیوان شیر

 

روزی روزگاری در شهری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می نمود. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این در حالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود ، بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با طمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی مابه ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اطاق مشاوره بازگشت تا هر چه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی از آن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آنرا خواند:
«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»

جذابیت های منحصر بفرد تهران

 

در هفته گذشته اعلام شد که تهران یکی از ده شهر نامطلوب جهان برای سکونت شناخته شد. اما تهران جذابیت های منحصر بفردی هم دارد که در هیچ جای دنیا نظیر ندارد:

 

۱) تهران تنها شهری است که در آن می توانید وسط خیابانهای آن نماز بخوانید، وسط پارک شام بخورید، در رستوران به دیدن مانکن های لباس های مدل جدید بروید، در تاکسی نظرات سیاسی تان را بگویید، در کوه برقصید، اما برای ملاقات با نامزدتان باید به یک خانه خلوت بروید.

 

۲) تهران تنها شهری است که در آن دو نفر روی دوچرخه ، چهار نفر روی موتورسیکلت ، شش نفر توی ماشین سواری ، ۲۵ نفر توی مینی بوس و ۶۰ نفر سوار اتوبوس می شوند.

 

۳) تهران تنها شهری است در دنیا که پیاده ها حتما از وسط خیابان رد می شوند، اتومبیل ها حتما روی خط عابر پیاده توقف نمی کنند و موتورسیکلت ها حتما از پیاده رو عبور می کنند.

 

۴) تهران تنها شهر دنیاست که در آن همیشه همه چراغ ها قرمز است، اما هر کس دوست داشت از آن عبور می کند.

 

۵) در تهران از همه جای ماشین ها صدا در می آید، جز از ضبط صوت آن.

 

۶) در تهران هیچ جای زنها معلوم نیست، با این وجود مردها به همه جاهایی که دیده نمی شود نگاه می کنند.

 

۷) همه در خیابان ها و پارک ها با صدای بلند با هم حرف می زنند، جز سخنرانان که حق حرف زدن ندارند.

 

۸) تهران تنها شهری است در دنیا که همه صحنه های فیلمهای بزن بزن را در خیابان های شهر می توانید ببینید، اما تماشای این فیلمها در سینما ممنوع است.

 

۹) مردم وقتی سوار تاکسی می شوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی می روند اصلاح طلب می شوند و وقتی راه پیمایی می کنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسیکلت می شوند راست افراطی می شوند.

 

۱۰) رانندگی در تهران مثل سیاست ایران است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد می کند، اما همه چیز به کندی پیش می رود.

 

۱۱) ماشین ها در کوچه های تنگ با سرعت ۷۰ کیلومتر حرکت می کنند، در خیابانها با سرعت ۲۰ کیلومتر حرکت می کنند و در بزرگراهها پارک می کنند تا راه باز شود.

 

۱۲) در شمال شهر تهران مردم در سال ۲۰۰۸ میلادی زندگی می کنند و در جنوب شهر در سال ۷۰ هجری قمری. 

مشکلات

 

روزی الاغ یک مزرعه دار داخل چاهی افتاد و شروع کرد به سرو صدا کردن . صاحب الاغ که نمی‌دانست چگونه الاغ را از چاه بیرون بکشد، بعد از مدتی فکر کردن با خود گفت: « چاه که آب ندارد و در نهایت باید پر شود ، الاغ هم که پیر است ، بنابر این بیرون آوردن الاغ هیچ سودی ندارد».

صاحب الاغ  تصمیم خود را گرفته بود، از جا بلند شد و به سراغ همسایگانش رفت و از آنها خواست تا در پر کردن چاه به او کمک کنند تا الاغ بیچاره بیشتر از آن عذاب نکشد. هر کدام از همسایگان نیز با بیلی در دست شروع به ریختن خاک به درون چاه کردند.

با ریخته شدن خاک به درون چاه الاغ شروع به بی‌قراری کرد و خود را به دیواره‌های چاه می‌زد و با صدای بلندی عر و عر می‌کرد. اما بعد از مدتی دیگر صدایی از الاغ نیامد. چه اتفاقی افتاده بود، آیا الاغ بیچاره واقعاً زنده به گور شده بود یا قضیه چیز دیگری بود.. صاحب الاغ وقتی دیگر صدای الاغش را نشنید به درون چاه نگاه کرد و در کمال تعجب دید هر بار که خاک به چاه ریخته می‌شود الاغ خاک را از پشت خود می‌تکاند و روی آن می‌ایستد. با این کار الاغ توانست با تکاندن خاک از روی خود و ایستادن روی لایه‌های جدید خاک به دهانه چاه برسد و موجب شگفتی صاحب خود و همسایگان شود.

انسان هم در زندگی با مشکلات و مسایل زیادی روبرو می‌شود. اما کسی از این مشکلات سربلند و پیروز بیرون می‌آید که نگذارد آنها او را از پای درآورند و زندگی او را مختل کنند. انسانی پیروز است که از مشکلات به نفع خود استفاده کند و با غلبه بر مشکلات راه نجات خود را پیدا کند.