هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

هر وقت که بارون میزنه تورو کنارم میبینم

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده تنها مدارا می کن

نوشتن

نوشتن شاید بیش از آن که بهانه بخواهد ،

  یک دل بهانه گیر می خواهد

 مثل همین حالا که دلم ترا بهانه دارد ..

 گاه بیان احساسات چه دشوار است اما 

 می خواهم بدانی تا چه حد دوستت دارم 

 ترا تحسین می کنم

و به تو احترام می گذارم

 هر روز صبح که چشم می گشایم

 ترا در خیال !

 در کنار خود می بینم

می دانم هر چه پیش آید اهمیتی ندارد

آن روز ، روز خوبیست

چون تو در کنارم هستی ... 

چی بگم که خیلی تنهام

چی بگم که خیلی تنهام دیگه چاره ای ندارم

جیگرم سوخته خدایا راه دیگه ای ندارم

چی بگم که خیلی تنهام دیگه غمخواری ندارم

دیگه وقت غصه ی دل سر رو پای کی بذارم؟؟؟

چی بگم که خیلی تنهام دیگه دلداری ندارم

قصه ی غصه سر اومد دیگه من یاری ندارم

چی بگم که خیلی تنهام سر و سامونی ندارم

مثه یه کبوتر جلد که دیگه بومی ندارم

چی بگم که خیلی تنهام غم و غصه بیشماره

قامت صبرم شکسته دیگه چاره ای نداره

چی بگم که خیلی تنهام حتی با خودم غریبم

این دیگه خیال خام که بگم با تو رفیقم

چی بگم که خیلی تنهام حتی سایه ای ندارم

این دیگه آخره مرگه دیگه چاره ای ندارم

چی بگم که خیلی تنهام رنگ چشمات و ندارم

آرزوم فقط همینه رو لبات خنده بکارم

چی بگم که خیلی تنهام قد آسمون آبی

اما شب غمی ندارم آخه تو واسم یه ماهی

چی بگم که خیلی تنهام بغض آسمون تو سینم

واسه ی چشمای نازت گل نسترن میچینم

چی بگم که خیلی تنهام تنهایی امون بریده

هیچکسی فرشته ی من رو تو آسمون ندیده

چی بگم که خیلی تنهام داره صبح میشه ستاره

منتظر به رات میمونم تا با شب بیای دوباره

چی بگم که خیلی تنهام روی این زمین خاکی

من به آب چشمه گفتم عزیزم چقدر تو پاکی

چی بگم که خیلی تنهام خدا تنهاییم و دیده

واسه تنهایی عاشق خدا اشک و آفریده

چی بگم که خیلی تنهام گله و شکایتی نیست

قصه گو ساکت نشسته میگه که حکایتی نیست

چی بگم که خیلی تنهام دوست دارم باشی کنارم

دوست دارم نگات کنم من ولی اصراری ندارم

چی بگم که خیلی تنهام ولی تنهایی که بد نیست

قناری از تو میخونه کار دیگه ای بلد نیست

چی بگم که خیلی تنهام حرف گفتنی زیاده

همسفر پس تو کجایی؟پس کجاست پای پیاده؟؟؟

چی بگم که خیلی تنهام  دیگه قامتم خمیده

کم کمک دارم میمیرم این واست خیلی عجیبه

چی بگم که خیلی تنهام دل شیدایی نمونده

آرزو خیلی زیاده ولی رویایی نمونده

چی بگم که خیلی تنهام خدا گوش میده به حرفام

خاطرت خیلی عزیزه مرهم تموم دردام

چی بگم که خیلی تنهام عزیزم پس تو کجایی؟؟؟

شبا خوابتو میبینم این خودش شده بلایی

چی بگم که خیلی تنهام باغچه بی تو غم گرفته

گل یاس غنچه نمیده گمونم ماتم گرفته

چی بگم که خیلی تنهام قامتم ز غم خمیده

خم قامت و ولش کن موهای سرم سپیده

چی بگم که خیلی تنهام تو بگو چاره دردم

تو بگو چیکار کنم من نبینن چهره ی زردم؟؟؟

چی بگم که خیلی تنهام چی بگم تنهایی سخته

یادم حرف قشنگت تو میگی تخسیر بخته

چی بگم که خیلی تنهام لحظه هام بی تو میمیرن

واسه نبودن تو انتقام از من میگیرن

چی بگم که خیلی تنهام گل شببو بو نمیده

 شاپرک تشنه ی شهده ولی غنچه رو نمیده

چی بگم که خیلی تنهام  تنهای تنهای تنهام

ای خدا خودت کمک کن این بودش تموم حرفام

 

 

جو گیر

بدی من اینه که هیچ اهمیتی برای دیگران قایل نیستم. چون دیگران هم برای من همین کار رو میکنن. از اینکه یکی واسه من بشینه حرف بزنه بدم میاد.مخصوصا اینه حرفاش ۱ شاهی هم نمی ارزه . درست مثل تحلیل این رفقای به ظاهر دانا که از فوتبال فقط اسم همه رو میدونن .

راستی این گزارشگرای تلویزیون وقتی گزارش میکنن ٬ این بازیکن که تو تلویزیون پیداس ٬ همش ۱ سانتی متر بشتر نیست و از کجا میفهمن که طرف کیه؟

فعلا که جام جهانیه ٬ ما را سخت ٬ جو گرفته است ٬ و هیچ مانعی برای پیروزی وجود ندارد. حتی علی دایی !!!!!

می رسد روزی

می رسد روزی که فریاد وفا را سر کنی

 می رسد روزی که احساس مرا باور کنی

 می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود

 خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی

 می رسد روزی که تنها ماند از من یادگار

 نامه هایی را که با دریای اشکت تر می کنی

 می رسد روزی که تنها در مسیر بی کسی

 بوته های وحشی گل را ز غم پر پر کنی

 می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من

 آن زمان احساس امروز مرا باور کنی

برای دوست کوچولوی من

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم

---------------------------------------------

مرا بشناس ای با من غریبه،من اهل کوچه دلتنگی هستم کمی پایین تر از کوچه احساس،کنار جاده یکرنگی هستم مرا بشناس و با من همدم شو،برایم زندگی بی تو عذابه دو راهی در کمین ماست،اری،طریق زندگی بر پیچ و تابه مرا این سان که هستم ای غریبه بیا بشناس و با من اشنا شو من از جنس سکوت یک بلورم،مرا بشناس یا بشکن و رها شو مرا بشناس تا در قلب غربت،میان سینه صحرا نمیرم مرا بشناس تا تنها نمانم،مرا بشناس تا تنها نمیرم

--------------------------------------------

زن ، گونه ی رنگ شده ی شفتالو

 مرد ، دیوار فور ریخته ی باغ

 رهگذران ، بی مرام بی مرام